خوب گوش کن!
صداي قدم ها؛
صداي سايش کفش ها بر سينه جاده ها؛
کسي مي گويد بيا!
چند روز است که در راهي و باز هم خسته نمي شوي.
چون تو خوب اين صدا را مي شناسي.
صداي حسين را که بي وقفه مي گويد بيا بيا بيا…
لبيک گويان دل به راه بده و پيش برو زائر
چفيه را روى سرت مى اندازى، زير لب “بسم الله…” مى گويى و مسير را آغاز ميکنى؛ در طى مسير هم تنها يک نوا در گوشَت زمزمه ميکند، آن هم وعده حضرت سيد الشهدا(ع) است: «تزورونى اعاهدکم… به زيارت من ميآييد، با شما عهد ميبندم»
و تمام مسير را به همين اميد و با شوق حرف هاى خون خدا(ع) طى ميکنى ، عشق بازى با عهدى که حضرت شاه(ع) با توى گدا مى بندد ؛ و تضمين مى کند شفاعتت را…
تضمينى به شرط شناخت؛ «تعرفونى شفيع عنکم… ميدانيد که من شفيع شمايم »
و چنان سرمست ميشوى از اين که کربلا بزم محبت است؛ چرا که گدايى به شاهى مقابل نشيند ، و تو آن گدايى که حضرت شاه(ع) ، خود ، اسمت را ثبت ميکند، ثبتى شاهانه؛ «اساميکم اسجلها اساميکم… اساميتان را ثبت ميکنم »
و خوشامدت ميگويد؛ «هلا بيکم يا زوارى هلا بيکم… خوش آمديد اي زائران من خوش آمديد »
و تمام مسير را حضرت سيدالشهدا(ع) مراقبت است ؛ که “خارى” در پايت نرود…
و بانوى صبر دلشاد و غمگين است؛ دلشاد از اين که به ديدارش ميروى و تسکينى هستى بر آلام و دردهايش، و غمگين که در کربلاى ٦١ هجرى نبودى که حسين بالاى نعش عباس(ع) کمرش نشکند، که نگويد: سوى چشمان من رفته يا عباس کوچک شده؟ که حضرت شاه(ع) زير سم اسبان گم نشود . . . که بانوى صبر، فاطمه ى ٣ ساله و بانوى آرامش و وقار و متانت را به اسيرى نبرند…
موضوعات: مناسبتی
[پنجشنبه 1396-08-18] [ 12:31:00 ب.ظ ]